نازنین من , دختر عزیزم نازنین من , دختر عزیزم ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

نازنین زهرا,عزیز مامان و بابا

سفر دقیقه نود..

گل زیبای من ، دختر قشنگمممممم...   روز چهارشنبه93/6/19 قرار بود خاله جون از کربلا بیاد و ما بریم استقبالش ، ومن دعا میکردم که عصر برسه نه شب،آخه چون شب ما مهمون داشتیم ونمیشد بریم و آخرش هم همونطوری شد که من میخواستم و خاله جون صبح روز چهارشنبه زنگ زد وگفت :که عصرساعت6من میرسم...من هم میخواستم شام رو زودتر درست کنم تا اگه از فرودگاه دیرتر برگشتیم غذامون آماده باشه، ولی از آنجا که بخت با ما یار بود راضی جون وسارا جون هم اومدن خونه مون و سارا جون گفت که من خودم شام درست میکنم و من هم از خدا خواسته قبول کردم وباتفاق بابایی وعمو محسن و راضی جون آماده شدیم تا بریم...
28 شهريور 1393

دختر پیش دبستانی مــــــــــن....

دخترنازززززززززززم،،، جیگر طلای مامان   عزیزدل مامان دو هفته ست که باتفاق همدیگه رفتیم و چند تا مهدکودک رو از نزدیک دیدیم، و شما از بین چهار مهدکودکی که با هم از نزدیک دیدیم مهد کودک مهسا رو انتخابش کردی ،وقتی ازت پرسیدم چرا این مهد رو از بقیه ی مهدها بیشتر دوست داری؟؟ در جوابم گفتیكهم قشنگتره  وهم  وسایلهای بازیش بیشتره و هم محلم هاش(معلم هاش)مهربون بودندقربونت برم من الهی که اظهارنظر میکنی ، خلاصه امروز صبح باهم رفتیم مهد مهسا  و کارهای ثبت نامت رو انجام دادیم، بعد مربی های مهربون مهد یکی یکی میومدن پیشت ومیگفتن :اسمت چیه وچقدر شما خوش...
18 شهريور 1393

زیبای مـــــــــــــــــــــــــن.....

تو دختر متولد شدی برای همیشه پاک بودن     تو دختر متولد شدی برای همیشه زیبا بودن     تو دختر متولد شدی برای لطیف بودن     تو دختر متولد شدی برای عشق ورزیدن     تو دختر متولد شدی برای محبوب بودن     تو دختر متولد شدی برای مهربان بودن                        تو آمدی و خدا خواست دختـــرم باشی        &n...
13 شهريور 1393
1